- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امام زمان عج الله تعالی فرجه
صـداى بـال سـمـنـد سـپـيـده میآیـد يـلى كه سيـنه ظلـمت دريـده میآیـد گرفته بيرق تابان عشق را بر دوش كسى كه دوش به دوش سپيده میآید طلوع بركه خورشيد تابناك دل است سـتـارهاى كه ز آفـاق ديـده مـیآیـد بهـار آمـده با كـاروان لالـه به بـاغ به دشت ژالـه گـل نـو دميـده میآید به سـوى قـلـۀ بـیانـتهـاى بـيـداری پرندهاى كه به خون پَر كشيده میآید درآن كران كه بود خون عاشقان جوشان شهيد عـشق سر از تن بريده میآید بـه پـاســدارى آيـيـن آســمــانـى مـا گـزيـدهاى كه خـدا برگـزيـده میآید
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام زمان عج الله تعالی فرجه
دم به دم خواهم از خدای شما که بـمـانـم همـیـشـه پای شـما بَـد و پَـستـم قـبـول اما هـست دل دیـوانــه مـبــتـلای شــمـا گـرۀ کـور کـار ما را بـاز… کـرده دست گـره گـشـای شما غم و دردت به جان خریدارم جـان نـاقــابــلـم فــدای شـمــا یـوسف فـاطـمـه گـل نـرگـس مـرغ دل جَـلد سـامـرای شما نوش جان میکند دو گوش عرش آیــه را بـا تـُن صـدای شــمـا ای امیدِ دلم بخوان «وَ نُرید…» آمدی آسـمـان غـزلخـوان شد مدح تو شعـر لَـعل بـاران شد قطره قطره چکیدی و صحرا بـا قـدمهـای تو گـلـسـتـان شد عـِـلــم پــیـغــمـبـرانـه آوردی کـاخ جهـل زمـانه ویـران شد ذوالـفـقـاریست تـیـغ ابـرویت خطبه خواندی علی نمایان شد شب میـلاد… مـادری دلـشاد ندبه خوان وصال مهـمان شد پـهـن شـد سـفـرۀ کـریـمـیات حاتم آمد گدای این خـوان شد شب شب عشق شاه کرب و بلاست هر سـلامـی عـلـیکُـمـی دارد عاقبت بـَذر… گـنـدمـی دارد طاق نصرت برای جشن زدیم جـشن و شـادی تبـسـّمی دارد هر سرودی برای خود سوری هـر کـلامـی تـکَــلـُّـمـی دارد زیر بـاران قـدم زدی حـتـماً! قـطـرههـایـش تـرنـُّـمـی دارد اهـل مـیخـانه خـوب میدانـند ساقـیاش بـاده و خـُمـی دارد ساغر و جام ما پُر از نور است مـثـل دریــا تــلاطـُمــی دارد چه نیازی به خمُّ و انگور است باید از ما و من عـبـور کـنیم جام این سینه غرق نـور کنیم سر سجـّادههـای راز و نـیـاز حال سیـنای طـور جـور کنیم وقت تسبیح مادر است بیا… ذکر گفته… عـذاب دور کنیم در ظهـور نگـار شکی نیست شرطش این است ما ظهور کنیم باید از اصل خود نیفتیم و… روزها را کـمی مـُرور کـنیم وقـت ویــرایـش آمــده بــایــد قلب را لایـق حـضور کـنـیـم این حساب و کتاب کار ماست با شـما نـیـسـتـم مخـاطـب هـا خود من،تهمت و دروغ و ریا ظاهرم عضوی از سپاه نـور باطنم شیطنت… گناه و خطا چـشمهـایم که هـَرزه میبـیـند گـوش ها و زبـان و غـیبت ها جای قرآن و ذکر و راز و نیاز ناسزا… اِفترا… دَغـَل… دعوا دسـت هـای پــدر نـبـوسـیــدم نـشـدم من برای مـادر عـصا حـال هـمـسایه را نـپـرسـیـدم کودکی نان نخورده بود امـّا من که میگویم از مـسلـمـانی بگذریم از قـُصور من برگرد گـل دردانـۀ حـسن… برگـرد عمرعاشق به قدر صبر تو نیست تا نمُردهسْت سینه زن، برگرد حقِّ من نیـست دیـدن تو ولی حقِّ ارباب بیکـفن… برگرد جـانـم از غـصه بـر لـبـم آمـد مَرهم زخم روح و تن برگرد مـیزنــد نـالـه از فــراق تــو سامـرا؛ سـوریه؛ یمـن، برگرد آهِ مـظـلـوم را نـمـیشـنـوی!! تَه گودال… پیرهن… برگرد پـیـر ما گـفـتـه نـیـمـۀ خـرداد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام زمان عج الله تعالی فرجه
سـائـلـم، حـاجــتـم عـنـایـت اوســت مـطـمـئــنّـم کــرم سَـجــیّـت اوسـت دیـــده آئــیـنــه دار طـلـعـت اوسـت اوست سالار و سرورم به دو کون من بر او عبـد و نوکرم به دو کون دیـــده تــا هــیـبـتِ رَشـیــدِ نــگــار سَــرو از شَـرم، پـا کـشـیـده کــنـار گر که تاریک و روشنَم چه عجب؟ گـر دَم از او نـمیزَنَـم چـه عجـب؟ مـیکـنــم اعــتـراف در هـمـه جـــا « با صـدایی بلـند و بـانگ رَســا» عـشـقـبازی فـقـط شـریـعـت ماست عـشـق، دیـنِ حـنـیـف مـلّـت ماست گـر به غـم مبـتـلا شـُدیـم چه بـاک؟ نــیــنـوای بــلا شـُـدیــم چـه بــاک؟
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام زمان عج الله تعالی فرجه
الا طـراوت سـر سـبـز بـوسـتـان دلـم شـکــوه بـیمـثــل اوج آســمــان دلــم قلم به دست من امشب عجیب میلرزد و بـنـد آمــده پـیــش شـمـا زبــان دلــم اگر چه هیچ کجا لایـق قـدومت نیست چه میشود که بیایی به جـمکران دلم کـدام جــاده مــرا مـیرسـانـدم تـا تـو نـشـانـی حــرمـت را بـده نـشـان دلــم به دستهـای تو دستـم نـمـیرسـد آقـا چراکه بیتو شکسته است نردبان دلم نگـاه کن به کـویـری ترین زمین خـدا تـو ای زلالتـریـن رود بـیکـران دلـم در آخر غزلم عرض میکنم این طور که السلام علیک صاحـب الـزمان دلم من از تو غیر تو را آرزو نخواهم کرد به غیر آمدن تو مرا که حاجت نیست به غیر دست کریمت گل اجابت نیست هوای خیمۀ سبزت چقدر روحـانیست که در بهشت خدا اینهمه طراوت نیست و هـیـچ کـار دگـر غـیر انـتظـار فـرج برای شیعه مهمتر و با فضیلت نیست تو مهربانتری از مادر و پدر بر من برای من کسی مثل تو با محبت نیست خـدا کـند که نصیـبـم شود زیـارت تو خدا کند که بمیرم اگرکه قسمت نیست تو هاشمی تو حسینی تو فاطمی هستی کسی شبیه تو اینگونه با اصالت نیست تویی که در رگ تو غیرت اباالفضل است میان سینۀ پاک تو جز شجاعت نیست بگـیـر تـیـغ به دست و به انـتـقـام بـیا
: امتیاز
|
مدح و تاج گذاری امام زمان عج الله تعالی فرجه
جهان چو باغ دل شیعه، خرم است امشب محیط نور خـدا ملک عالم است امشب سرورِ آل رسـولِ مکـرّم اسـت امشب امـامـت ولــیالله اعـظـم است امـشـب پـیـمـبـران خـدا! عـیـدتـان مبارک باد تـمـامـی شهـدا! عـیـدتـان مبـارک بـاد مـوالـیـان ولایـت، ز جــا قـیـام کـنـیـد غـدیـر دوم شیعـه است، احـترام کـنید نـظـاره بــر ثـمــر یــازده امام کـنـیـد حضور حضرت مهدی همه سلام کنید تـمـام مُـلـک خـدا شد ز نـور، پوشیده امام عـصـر، لـبـاس ظهـور پـوشـیـده دوباره بعثت نو در جهان شده تکرار بهـار تـا به ابـد، جـاودان شده تکـرار کمال دین به زمین و زمان شده تکرار ولادتِ هـمـه پیغـمـبـران شـده تکـرار پُـر از فـروغ ولایـت شده تـمامِ زمـان امـام گـشـته به امـر خـدا، امـامِ زمـان گرفته عید به ارض و سما، خدا امشب به خلق میدهد عیدی جدا جدا، امشب الا تــمـام امـامــان و انـبـیــا، امـشـب نظـر کـنـید به سـرداب سامـرا امشب بـه روی مـنـتـقــمِ آیـت خـدا نـگــریـد فـراز شــانـۀ او رایـت خـدا نـگـریــد شبِ ظهـور بُـوَد، یـا قیامتِ کبراست؟ که عـید منـتـقـم خـون سیـدالشهـداست به اولیـای خـدا، عـید اولـیای خـداست کسی که از همه خوشنودتر بوَد، زهراست گـشوده شیـر خـدا بـاز، رایتِ ظفـرش مبارک است به زهرا و یازده پسرش الا ظهـور تـو عیـد تمـام مـنـتـظـران! یـگـانـه مصلـح عـالـم، امام منـتظران به لحـظههای ظهورت، امامِ منتظران به پیش روی تو بر پا، قـیام منـتظران بیا که عترت و قرآن در انتظار توأند شتاب کن که شهیدان در انتظار توأند خوش آن زمان که بوَد روی چشم ما قدَمت مسیح از فلک آید به شوق فیض دمت بـود به دوش عـلـمـدار کربـلا، عـلَمت تمـام وسعـت مُـلک خـدا شود حرَمت بیا بیا که بـر آری تو حاجـتِ هـمه را بر آر دست و بگـیـر انتـقامِ فـاطمه را تو چون رسول خـداوند منجی بـشری تـو تــیــر آخــرِ ذریــۀ پـــیــامــبــری تـو دست عـدل خـداونـدگـار دادگـری تویی که منـتظران را امام مـنـتـظری قـسـم بـه ذات خـداونـد حـقتـعـالایـت حـسین، چـشم گـشوده به قـد و بـالایت امام عصری و اعصار در زعامتِ توست به حقِّ حق که امامت فقط امامتِ توست کرم، گدای سـرِ سفـرۀ کـرامت توست «سلامت همه آفاق در سلامت توست» هماره تو که بشر سر به سجده بگذارد خـدا وجـود تـو را از بـلا نـگــه دارد زمان نوید دهد وصل یار، نزدیک است رها شدن ز شب انتظار، نزدیک است گذشته فصل زمستان، بهار، نزدیک است طلیعۀ فرَجِ هشت و چار نزدیک است به صبحِ روزِ ظهورِ امام عصر، قسم بر آر دست و دعـای فرج بخوان میثم
: امتیاز
|
مدح و آغاز ولایت امام زمان عج الله تعالی فرجه
فوج مَلک دور و برش دارد نگارم یک آسـمان زیر پَـرش دارد نگارم باید تـمام عـرشیان چـاوُش بخوانـند تاج ولایت بر سـرش دارد نـگـارم صبرش علی، رویش حسن، خویَش حسینی ست خُلقی چو جـدِّ اطهـرش دارد نگارم نامی دگـر از حـاتـم طـائـی نـمانـده از بس گدا در محضرش دارد نگارم حتی منِ پیمان شکن را هم دعا گوست الحق که ارث از مادرش دارد نگارم از اولِ غـیبت به شیعه بوده معـلوم فـکـری بـرای آخـرش دارد نگـارم یعنی به سر فکر تقاص خون جدّ و ششماهه طفـل پرپـرش دارد نگارم وقت فرج، شمشیر حیدر را به دستی قرآن به دست دیگرش دارد نگـارم کـوری چـشم دشمنان، لطفی مـداوم بر این نظام و رهبرش دارد نگارم
: امتیاز
|
مدح و آغاز ولایت امام زمان عج الله تعالی فرجه
سپیده سر زد از بیت امام عسکری امشب کرم میآید از سوی شما از هر دری امشب ملائک گرم ذکر یا حسن هستند از ماتم ولی روح پدر مشغول ذکر دیگری امشب که ای جان پـدر، ای نـور امیـدم بـیا بابا که در روی تو میبینم جمال حیدری امشب بیا ای منتقم چشم انتظارت حضرت زهراست اجابت میشود گویا دعای مادری امشب مگر تکرار میگردد به تو معراج پیغمبر که حتی از پر جبریل هم بالاتری امشب بیا که با قـدم هایت بـشر بیـدار میگردد بیا که بعـثت پیغـمبران تکـرار میگردد تداعی میکند لبخـند تو لبخـند زهـرا را جهانی چشم شد بیند مگر فرزند زهرا را که او با ذوالفـقار مرتضی از راه میآید همان روزی که میبندد به سر سربند زهرا را همه عـالـم شود دلـدادۀ روی درخـشانش که میبیـند خـدایا دلبر و دلبند زهـرا را تو در حصن دعای وان یکاد مادرت هستی دگر چشمی نمیگیرد به تو، این بند زهرا را برای با شـما بودن دلیـل محـکـمی دارم اگر باشی به روی زخم قلبم مرحمی دارم برای دیدنت چـشم همه غـرق تمـاشا شد زمین از قطرههای اشک مشتاقانه دریا شد چه رویی دلربا داری، چه گیسویی رها داری قیامت زودتر از موعدش این بار بر پا شد شما صاحب زمان نه حضرت صاحب دلان هستی که معنای حقـیقی ولایت در تو معـنا شد چنان بنده نوازی میکنی کز مهر و احسانت غلامی بر در این خانه از لطف تو آقا شد خدا را شکر ماهم نوکر این آستان هستیم که آقا شد هر آنکس نوکر فرزند زهرا شد قلم بر دفـتـرم چرخید نامت بر زبان آمد کرامت کردی و بر پیکر این مُرده جان آمد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه
از همه سو میدمـد، نـور تـجـلّای تو غایبی و عالمی است، محو تماشای تو تا که نهـم از شـرف، پا به سر آسمان کاش که میشد سرم، خاک کف پای تو! روی به هر سو کنی، پای به هر جا نهی در سر ما شور توست، در دل ما جای تو سـرو قـدان قـائـمند تا تو قـیامت کـنی ای نـگـه فـاطـمـه بر قـد و بـالای تو! خیز و بر آر از جگر بانگ "اَنَاالمنتقم" تا همگـان بـشنـوند از حـرم، آوای تو زنده شود از دمت، روح هزاران مسیح دل ببـرد از کـلـیم، نـطـق دل آرای تو از حـرم فـاطـمه تا صف کـربـبلاست چشم دو ششماهه بر قـامت رعنای تو موسی سینای جان، چهره عیان کن عیان تا که شـود عـالـمـی طـور تجـلّای تو آرزوی فاطمه بانگ "اَنَـاالمهـدیات" عـقـده گـشای عـلـی، دست تـوانای تو آیـنه بگـشـا دمـی تا که کـند هـر دمی چارده آئـیـنه نـور، جلوه ز سیمای تو میثم اگر میچکد، از نفسش شهد جان میـوۀ نخـلـش بود، شاخۀ خـرمـای تو
: امتیاز
|
آغاز ولایت امام زمان عج الله تعالی فرجه
آقـا مـبـارک اسـت رَدای امــامـتـت ای غـایب از نظر به فـدای امامتت میخواستند حق تو را هم قضا کنند کَــذّابـهـا کـجـا و عــبـای امـامـتـت مـا زنــدهایـم از بــرکــات ولایـتـت ما عـهـد بـستـهایـم به پـای امـامتت از روز اولی که رسیدیم زین جهان گـشـتـیـم آشـنـا به صـدای امـامـتت این روزها هوای تو را کـردهام بیا مـائـیـم یـاکــریــمِ هــوای امـامـتـت آقا بیا تقاصِ شهیدان به پای توست آقـا فــدای کـرب و بـلای امـامـتـت تا روزِ بـازگـشتِ تو سیدعـلی شده پرچـم به دوش، زیـرِ لـوای امامتت
: امتیاز
|
مدح و تاج گذاری امام زمان عج الله تعالی فرجه
شد فصل دستـبوسی سلطان سامـرا بر تخت دل سـوار شده روح کبریا تأثـیر کرد سوز دعـاهـای پشت در تا شد نوای فاطمه «ای منتـقـم بیا» درهـم شکست رسم قـدیـمی کاخ ها رونـق گـرفـت رابـطـۀ شـاه با گـدا اوج خـزان جـوانـه زده شاخۀ امـید حق هدیه کرده بر همه دنیا بهار را صد شکر که شده ولی امـر ما ولی صد حیف که نهان شود از چشم ماسوا در سن پنج سالگیاش مثل حیدر است زنـده شده غـدیـر دوبـاره به یـادهـا لاسیف، چون کمان دو ابروش، جایز است با اینکه کودک است بگـوئیم لافـتی افتاده لرزه بر تن ابلیس،مشکل است سـجـده نکـردنِ رخ زیـبـای یـار ما تا روشنی صبح زمانی نمانده است یلدا شکست میخورد و میرسد ندا ای اهل عـالم آمده منجـی و منـتـقـم با ذکر یاحسین شود محـشری به پا این بـار کار دوزخیان میشود تمام باشد قـرار و وعـدۀ ما محضر امام
: امتیاز
|
مدح امام زمان عجل الله تعالی فرجه ( زبانحال)
من کیم قلب وجودم من کیم جان جهـانم من کیم نـور عـیـانم؛ من کیم سـرّ نهـانم من کیم کهف حصینم من کیم مهـد امانم من کیم مولای خلقت در زمین و آسمانم من کیم؛ فـرمانـروای مُلک حَـیّ لا مـکـانـم من کیم؛ فرزند زهـرا مهدی صاحب زمانم من کیم من آسـمانی مصلح خـلـق زمینم من کیم من دست تـقـدیر خدا در آستینم من کیم من وارث پیغمبر و قرآن و دینم من کیم سر تا قـدم مولا امیرالمـؤمنـینم من کیم؛ من آخـریـن تـیـر الهـی در کـمـانم من کیم؛ فرزند زهـرا مهدی صاحب زمـانم من کیم؛ من آفـتاب یازده خورشید نورم من کیم من مصحفم، توراتم، انجیلم، زبورم من کیم؛ من مظهر عـفو خداوند غـفورم من کیم من آن کلیم استم که عالم گشته طورم من یگـانـه مصلح عـالـم امـام انس و جـانم من کیم؛ فرزند زهـرا مهدی صاحب زمـانم ماه شعبان خنده زن بر آفتاب منظر من بوسه گاه جـدّه اام زهـرا جـبین مـادر من سیزده معصوم را روح و روان در پیکر من جان به قرآن میدهد لعل لب جان پرور من نقش جاء الحقّ به بازویم شهادت بر زبـانم من کیم؛ فرزند زهـرا مهدی صاحب زمـانم پیشتر از آنکه کامم تر شود از شیر مادر داشتم بر آسمان معراج چون جدّم پیمبر بر لبم گردید جاری آیۀ قرآن چو حـیدر بر همه مستضعفین دادم نوید فتح را سر با گـل لبخـنـد، بابا بـوسه می زد بر دهـانـم من کیم؛ فرزند زهـرا مهدی صاحب زمـانم من به چـشم شیـعـیـانم جلوۀ الله و نـورم من میان دوستانم، گر چه پندارند دورم ملک هستی بحر موّاجی بود از شوق و شورم دوستان آماده؛ نزدیک است ایّام ظهورم می رسد دیگر به پـایـان؛ انتظار شـیـعـیـانـم من کیم؛ فرزند زهـرا مهدی صاحب زمـانم گرچه چون یوسف به چاه غیبت کبری اسیرم هر کجا باشم به کلّ عـالم خلقـت امیرم غـیبـتم را هست سرّی نزد دادار قـدیرم تا در اقطاع زمین با دوستانم انس گیرم گه به سهله گه به کوفه گه به قم گه جمکرانم من کیم؛ فرزند زهـرا مهدی صاحب زمـانم من همان خون خدا هستم که در جوش و خروشم بانگ هل من ناصر جدّم بود دائم به گوشم پرچم سرخ حسین ابن علی باشد به دوشم پُرشود از عدل این عالم به عزم سخت کوشم چون پیمبر گـلّـۀ صحرای هـستی را شبانم من کیم؛ فرزند زهـرا مهدی صاحب زمـانم جامـۀ خـتـم رسُـل پوشیـده بر قـدّ رسایم ذوالفقار مرتضی در پنجۀ مشکل گشایم چارده خورشید پیدا در جـمـال دلـربـایم میرسد از کعبه بر گوش همه عالم صدایم جمع می گردند در یک لحظه گردم دوستانم من کیم؛ فرزند زهـرا مهدی صاحب زمـانم میرسد روزی که با عدلم اروپا را بگیرم وز پی احـیای قـرآن کلّ دنیا را بگیرم پنجۀ قـهـر افکنم حـلـقـوم اعدا را بگیرم داد حیدر، داد محسن، داد زهرا را بگیرم داد ثـارالـلّـهـیـان را از یـزیـدی هـا سـتـانـم من کیم؛ فرزند زهـرا مهدی صاحب زمـانم منـتـظـر باشید مهـدیّـون به امیّـد وصالم میرسد روزی که گیرم پرده از ماه جمالم من امـیـد مصطفی؛ من آرزوی قـلب آلم من شما را آبرویم، عـزّتم، قدرم، جلالم من به میثم شهد وصل خویشتن را می چشانم من کیم؛ فرزند زهـرا مهدی صاحب زمـانم
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
بـال مـا را به آسـمـان ببـريد تـا افـقـهـای بـيـكـران بـبـريد از هـمين فـاصله دخـيـل مرا به حـرمـهـای مهـربان ببريد مسجد كـوفه گر نـشد قـسمت تـا حـوالـي جـمـكـران ببـريد سـحـری ابـن مـهـزيـار مـرا محضر صاحب الزمان ببريد عرض تبريك چـشم های مرا سمت بانـوی بی نشان ببـريد بر تو ای آفتاب و آب حـيات تا ظـهـور تـبـسـمت صلوات هر كه از كـوچۀ تو رد نشده مـعـنـی عـشـق را بـلـد نـشده اي شمالي ترين ستاره هنوز چشم نـورانـيـت رصـد نشده بی تو توحيد چشممان شرك است قــل هــوالله هـا احــد نـشــده رَدِ پـايت چه خوب پاسخ داد راه سلـمان شدن كه سد نشده ای مـسـيـحـا نفس نـمی آيي؟ تا نـفـس هـايمان جـسـد نشده بر تو ای آفتاب و آب حـيات تا ظـهـور تـبـسـمت صلوات ميرسی ميرسی به اين زودی قــبــلـۀ نـغــمـه هـای داوودی بـا شـمـا بـا نـگــاه آبـی تــان می رسـد روزهـای بهـبـودی آنـكـه دلـهـا مـيـان دسـتـانش نـرم شد نـاگـهـان شما بودی ای نسيم سـحـر به پـابـوست تـو شـكـوه مـقـام مـحـمـودی حـتـم دارم دعـايـمـان كردی غـافـل از مـا دمی نـيـاسودی بر تو ای آفتاب و آب حـيات تا ظـهـور تـبـسـمت صلوات ميشود صبح جمعه برگردی؟ ای سـتـاره كـه نــور آوردی بـرگ پـايـيـزم و پـريـشـانــم و شــمـا بــهــار ايــن زردی مـا كـه لايـق نـبــوده ايـم امـا سـر سـجـاده ات دعـا كـردی تا كه چيزی به اين گدا برسد در پی يك بـهـانـه می گـردی ميشود عصر جمعه ها فهميد كـه شـمـا چـقــدر پُــر دردی بر تو ای آفتاب و آب حـيات تا ظـهـور تـبـسـمت صلوات زندگي بي شما چه بي معناست ای كه چـشمت بهانۀ دنياست پيش هركه نشست مريم گفت در نماز تو حضرت عيساست روي شنزار شوق مجـنونت ردّ پــای دويـــدن لــيـلاسـت چشم يعقوبِ پيرهن هر روز گـريـه دار رسـيدن فـرداست تا بـيـايـي به شور هر گـريه آخـر گـريـه های ما سـقـاست بر تو ای آفتاب و آب حـيات تا ظـهـور تـبـسـمت صلوات گـريـۀ صبح و شـام عاشورا انــتـهــای قـــيــام عــاشــورا يـا لـثـارات می شوي روزي پــرچــم انــتــقــام عــاشــورا قَـسَمـت مي دهـيـم بـرگردی انــتــظـار مـــدام عــاشـــورا اي قـنــوت شـكـستـۀ زيـنـب قـامـتـت الــتــيــام عــاشــورا ديده ای كه به روی خاك افتاد گـونـه هـای امــام عــاشـورا بر تو ای آفتاب و آب حـيات تا ظـهـور تـبـسـمت صلوات
: امتیاز
|
مدح حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
گـفـتند آسمان و زمیـن بی قرار اوست خورشید شعله ای، قَبَسی از شرار اوست گـفـتـند اوسـت مـحور منـظومۀ حیات گفتند گردش دو جهان در مدار اوست گفتند کعبه چشم به راهش نشسته است صبح و سپیده و سحر آئینه دار اوست گـفـتـنـد روز جــلـوۀ آن آخـرین امـام پیغمبری، مسیح نفـس در کنار اوست مـتـن حـدیـث افـضـل الـعـمـال امـتـی تصویر قـدر و مـنزلت انتـظار اوست یـک نکـته از هـزار بگـویم که منتظر خود در میان جمع و دلش بیقرار اوست آنکس که دل به جلوۀ موعود بسته است در اختیار خویش نه در اختیار اوست آن کس که شاملش بشود لطـف محض یار شاید که ادعــا بکـند مهــزیـار اوست او را بخوان در آیـنـۀ نـدبه و سـمـات فرزنـدی از سـلالـۀ طاها و محکمات روی لبـش تلاوت لبـیک دیـدنی سـت آری دعـای او به اجابت رسیدنی ست احـیـــاگـر مـعـالـم دیــن خــداسـت او شمس الضحای روشن و نور الهداست او ای آخـرین امـیـد بشـر در کـویـر غـم حـرم حریـر عـاطـفه در زمهریـر غم مضـمون بکر و ناب مناجات جوشنی فـرزنـد اختـران درخشـان و روشـنی چـشمـان مـا غـبـار گـرفـتـه نـیـامـدی دامـان انـــتــظــار گـرفــتـه نـیـامـدی دیشب به خوابم آمدی ای صبح تابناک خـواندم متی تـرانـا گـفـتم مـتی نراک یا ایـها الـعـزیـز ببـین خـسـته حـالـیـم چـشـمان پر سـتـاره و دسـتان خـالـیـم مائـیم آن خسـی که بـه میـقات آمـدیـم شرمـنده با بضـاعـت مـزجـات آمـدیم شـام فـراق سـورۀ والـیـل خـوانـده ایـم یوسف ندیده اوف لنا الکـیل خوانده ایم یـا ایهـا العــزیـز به زیـبـائیـت قـــسـم بر حسن دل فـریب و فریـبائـیت قـسم موسی تویی، مسیح تویی، مکه طور توست شهر مدینه چشم به راه ظهور توست تنها نه ازغمت دل یاران گرفـته است چشم بقیع، تر شده باران گرفته اسـت شعر «شفق» حدیث زبان دل من است تکرار نـام تـو ضـربـان دل مـن است
: امتیاز
|
توسل به امام زمان عج الله تعالی فرجه
اگر راز دلم گویم حدیثش را تو می دانی مرا از لطف خود هردم به بزم خویش میخوانی خلیلی؟ یوسفی؟ نوحی؟سلیمانی؟ نمیدانم دم پاک مسـیحا و کف موسی بن عمرانی حدیث لیلة الـقدری هزاران ماه را ماهی نـزول آیـۀ سبـز صـفـا بـخـش بـهـارانـی جمالت را در این عالم اگر تمثیل بگذارند تو تـفـسـیـر تمـام آیـه های لــوح پـنهـانی اگر حسن تو را وصفی شود من فاش میگویم تو برتر از هزاران یوسف زیبای کنعانی لبت گر وا شود ای مخزن علم خداوندی حکیمان را بیاموزی ز حکمتهای لقمانی طنین نـام تو فـجـر امید بی پناهـان است رخ زیــبـای تـو آئـیـنـۀ انـــوار یـزدانـی الا روح مجـسّـم در کـنـار آیـۀ تـطهـیـر سزد آن که جمالت را ز ناپاکان بپوشانی بیا ای مهـر بی هـمتا لوای نور بر پا کن که در عالم فرو ریزد اساس ظلم شیطانی تو آن گنجینۀ لطف وعطا و جود و احسانی یقین دارم گدایان را ز دربارت نمی رانی تویی مرحم به زخم بی شمار مادرت زهرا بیا با مقدمت روشن نـما آن قبـر پنهـانی توکه ناگفته میدانی حکایت های پنهان را اگر راز دلم گویم حدیثش را تو می دانی
: امتیاز
|